در آن سالها جريان شكست خورده و تند رو جناح مخالف با دامن زدن به اختلافات و تخريب سعي داشت كه تا آنجا كه مي تواند از موفقيتهاي پيش روي برنامههاي دولت بكاهد تلاشي كه متاسفانه به دليل كم تجربگي بعضي از دوستان اصلاح طلب و تندرو در دولت در نهايت به نفع آنان تمام شد. با باز شدن نسبي فضاي نقد و گفتگو ي سازنده متاسفانه بعضي از حركات شتابزده، دوستان ما در جريان اصلاحات، حربه اي شد تا اين جماعت پروژه هر 9 روز يك بحران را عملياتي كنند. انتخاب احمدينژاداصولگرا نشان داد كه بازي كردن در زمين اصولگرايان كه از ناآگاهي برخي از اصلاحطلبها نشات ميگرفت ميتواند تا چه اندازه نادرست باشد، چرا كه در حيات و ممات اين جريان نقش هيزم بيار معركه را بازي كردند و بر آتش تنورآنان دميدند.
اين جريان به دليل نداشتن پشتوانه و مقبوليت زياد مردمي مجبور به انجام حركات پو پو ليستي و نمايشهاي خشن وهيجاني است. نمايش هايي كه قطعا براي اجراي آن نيازمند نقشهاي مختلف است. بنده هيچ شكي در درستي و منطق كلام شما و حس وطندوستي حضرتعالي ندارم، اما بازي در زمين آنان را در شرايط حاضر به صلاح نميدانم. تجربه ثابت كرده است كه پاسخ آنان در مقابل، منطق كوبنده كلام نهايتا به بر هم زدن قواعد بازي و به هم ريختن كافه ميانجامد.
در حقيقت تدبير دولت اميد بر اساس تجربه و شناخت اين جريان بر حفظ آرمش و رفع اختلافات تاكيد دارد، چراكه مديريت و اجراي درست برنامهها تنها در سايه ثبات و تعاملات سازنده قابل تحقق است و اين دقيقا همان چيزي است كه مورد پسند طرف مقابل نيست. به هرحال بار ديگر ضمن تصديق قاطعانه برخي از نظرات شما، برادرانه استدعا دارم كه با تدبير بيشتري قدم برداريد، چراكه پروژه هر 9 روز يك بحران براي دولت روحاني هم، روي ميز است.
نامه ای به دکتر زیباکلام
کامران منصوری جمشیدی استاد گرانقدر و مرد ملی دوران ما جناب دکتر صادق زیبا کلام با تقدیم درود و احترام، امیدوارم لحظاتی از وقت گرانبهایتان که هر دمش منشاء اثر و به فایده است را از سر عنایت صرف ملاحظه این مرقومه نمایید تا احساس نیل به آرزو و هیجان در نظر مراد آمدن در دل یک هموطن مشتاق شما غوغا و شوری در اندازد. دکتر زیبا کلام همه آنچه آرزو دارم که بخوانیدو بدانید و در این نامه آورده ام حضرت حافظ در یک بیت موجز و خلاصه آورده است که: در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
و این مهم را بدان که ملت یا لا اقل بخشی از ملت فضائل شما را درک میکنند که صدای فریادهای خاموش و در سکوت نهفته آنهائید. اظهر من الشمس است که برخی هر آنچه مصلحت و پسند خود است را به ناف مردم بسته و بی آمار و نظر سنجی، مطامع خود را به جهد جعل به صحه مردم مزین و ممهور ميسازند و اکثر مردم که در طول تاریخ ایران چنین منشی گزیده اند که دیگران بجایشان حرف بزنند و اغلب جسارت ابراز عقیده خود را با چند صباحی تکرار مکررات خوردن و خوابیدن و تقلا برای نوبت بعد همان خوردن و خوابیدن معامله کردهاند، هر از گاهی که حضرتعالی دلیرانه و چنانکه درخور مردان ملی و تاریخی است فریاد نجوای خفیف و حقیر برخی از ما میشوید و خواست و حوائج ملت خویش را دلسوزانه به قند کلام زیبا و به شهد دانش اعلاء آراسته و به میدان شجاعت و جسارت ميآورید، قند در دل ما آب ميشود و مهرتان در دلمان افزون.
از پستوی خانههاي خاموشی و ترسویی گوش بر دیوار مصلحت اندیشی و بی شهامتی نهاده و از آنسو به فریاد سخن دل خودمان از زبان سرخ شما گوش ميدهیم و لبخند رضایت را چون دعای خیرتان نهانی بر لب ميگذرانیم. هر آنچه هزینه از کین حسودان متحمل شوید و هر قدر رسانهای برایتان پرونده و برنامهسازی کند در نهایت و در دفتر تاریخ این شما هستید که رو سپید و زنده نام خواهید ماند. ما انسانهای بی جسارت و شهامت ممکن است کم زیان، عمری بسر بریم اما این عمر در گذر تاریخ چشم بر هم زدنی بیش نیست و فرداها که بر آمد نی نام زما و نی نشان خواهد بود.
استاد گرامی البته آرزویی هم پنجه بر دل میکشد و از همت مردانی چون شما تحققش را انتظار میکشیم و آنهم این است که در مملکت ما بجای توهین، تهدید، زور و بدگوئی ـ ابراز نظر مخالف، جوابیه، نقد، بحث و گفتگو راه پاسخ به یک اظهار نظر هرچند اشتباه و ناپسند، تلقی و عرف شود. ما که از وجود خط قرمز برای سئوال و تحقیق درخصوص برخی مسائل همچون هولوکاست و شاید به حق، معترض و خرده گیر دیگرانیم چرا باید خود بر آن نمط پافشاری و راهروی کنیم؟
ای کاش اگر مسائلی را خط قرمز ميدانیم و بر آن اصراری هست و در قانون خودمان نیز نهی و منعی در حال حاضر برایش نیست بجای رسم خط قرمزهاي نامرئی و نامحسوس و غیر قانونی، آنرا قانونی نموده تا هم برخوردمان با مخالفان قانونی باشد و هم لااقل اگر شخصی با ترس از آن قانون دم فرو بندد در پیشگاه تاریخ قانون مداری را توجیه ترس یا سکوت خود آورد و سکوت به حکم قانون تلقی شود نه سکوت به حکم زور.
در پایان باز تکرار و یادآوری ميکنم که اكثريت ملت ما، دانش، دانستهها، شهامت، و مردانگی شما را ارج نهاده و با دیده ای حسرت بار اما ستایشگر صعود شما در آسمان تاریخ این دیار و جلوس در تخت سپهر شب زده زمان و در قامت ستارهای رخشان را نظاره گر بوده و برایتان و به احترامتان سر تعظیم فرو ميآورند. فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
نظرات شما عزیزان:
|